جدول جو
جدول جو

معنی لت انبار - جستجوی لغت در جدول جو

لت انبار
پرخور، شکم پرست، لت انبان
تصویری از لت انبار
تصویر لت انبار
فرهنگ فارسی عمید
لت انبار
(لَ اَمْ)
لتنبار. لت انبان. شکم پرست. لتنبر. رجوع به لتنبار شود
لغت نامه دهخدا
لت انبار
شکم پرست پرخوار
تصویری از لت انبار
تصویر لت انبار
فرهنگ لغت هوشیار
لت انبار
((~. اَ))
شکم پرست، پرخور
تصویری از لت انبار
تصویر لت انبار
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لت انبان
تصویر لت انبان
پرخور، شکم پرست، برای مثال نه هربار خرما توان خورد و برد / لت انبان بدعاقبت خورد و مرد (سعدی۱ - ۱۴۷ حاشیه)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آب انبار
تصویر آب انبار
حوض بزرگ روپوشیده در زیرزمین که سقف آن را با آجر می سازند، جای ذخیره کردن آب
فرهنگ فارسی عمید
(لَ اَمْ نَ / نِ)
لت انبان. شکم خوار. شکم پرست. لت انبار. لتنبر
لغت نامه دهخدا
(اَمْ)
نام محلی کنار راه کازرون ببوشهر میان راهدار و برازجان در 1109100 گزی طهران
لغت نامه دهخدا
(اَمْ)
خانه ای در زیر قسمتی از بنا حفر کرده ذخیره کردن آب را، پارگین. (ربنجنی) ، آبدان. آبگیر. تالاب. مصنع. برخ
لغت نامه دهخدا
(لَ تَمْ)
لتنبر. لت انبار. لت انبان. مردم حریص و پرخور و شکم پرست. (برهان) ، مردم ابله و کاهل و نادان. (برهان)
لغت نامه دهخدا
(لَ اَمْ)
لتنبر. لت انبار. پرخوار. لتنبان. بسیارخوار. شکم پرست. صاحب غیاث اللغات گوید: مرکب از لت که به معنی شکم است و انبان، و لت انبان کسی که شکم او مثل انبان باشد و انبان ظرف چرمین مثل مشک است و میتوان گفت که مرکب از لت بالضم باشد که مخفف لوت است و لوت به معنی طعام لذیذ است در این صورت لت انبان و لت انبار به ضم اول بود. (غیاث). صاحب برهان گوید: به معنی حریص و پرخور و بسیارخوار و شکم پرست باشد و عربان جوعی خوانند و گاه این لفظ را به طریق قدح و دشنام هم استعمال کنند. (برهان) :
مسیح زندگی بخشی و ناموسی است تا محشر
بخاک پایت این گردنده سیاح لت انبان را.
اخسیکتی.
بر در قدرت ملک میگفت صد را بار هست
کاین مرقّعپوش سیاح لت انبان دررسید.
اخسیکتی.
در چرخ درآوردم نه گنبد نیلی را
استیزه چه میبافی ای شیخ لت انبانی.
مولوی.
نه هر بار خرما توان خورد و برد
لت انبان بد عاقبت خورد و مرد.
سعدی.
چه داند لت انبانی از خواب مست
که بیچاره ای دیده بر هم نبست.
سعدی.
که باشد او بجهان بارد لت انبانی
که دستمال زن و مرد هر دو شد یکسر.
نظام قاری (دیوان البسه ص 17).
شنیده ام که تو سوگندها بسی خوردی
ز گفتۀ دوسه محراب کوب لت انبان.
روحانی.
، بی حفاظ: همه لشکرگاه سه خرپشته دیدم... و دیگران سایه بانها داشتند از کرباس و ما خود لت انبان بودیم. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 626)
لغت نامه دهخدا
تصویری از آب انبار
تصویر آب انبار
حوض بزرگ رو پوشیده در زیر قسمتی از بنا حفر شده جهت ذخیره کردن آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لت انبانه
تصویر لت انبانه
لت انبان
فرهنگ لغت هوشیار
شکم پرست پرخوار: ریختی آب رویت از پی نان ای لت انبان، کجاست دست اشنان ک (حدیقه. چا. مد. 679)، بی حفاظ بی پناه در همه لشکر گاه سه خر پشته دیدم... و دیگران سایه بانها داشتند از کرباس و ماخود لت انبان بودیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لتنبار
تصویر لتنبار
شکم پرست پرخوار
فرهنگ لغت هوشیار
انباشته بگل گل انباشته: بر این تیغ کوه گل انبار گویی چو فغفور بر تختم و فور برکت. (مسعود سعد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لت انبان
تصویر لت انبان
((~. اَ))
لت انبار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آب انبار
تصویر آب انبار
جایی سرپوشیده برای ذخیره کردن آب در زیرزمین، آبدان، آبگیر
فرهنگ فارسی معین
برکه، آبدان، آبگیر، برم، تالاب
فرهنگ واژه مترادف متضاد
از توابع دهستان سه هزار تنکابن
فرهنگ گویش مازندرانی